در پیراهنی از حریر ابر

به لهجه باران

با من حرف می زنی

و تمام وسعت دلم

لبالب از زلال تو می شود

بگو چگونه باید ترانه سرود

وقتی تمام عاشقانه ها

در تو ردیف می شود؟!

نه...........

تو نمی گذاری

نمی گذاری که من هم

شاعر شوم

با تو باید مثل باران حرف زد

به زلالی گوشه چشمانت