خستم...
چند روزه همش بحث میکنیم...تمومیم ندارن این بحثا...
چند وقت یه آتش بس تق و لق به پا میشه و بعدش روز از نو,روزی از نو...
خیلی خستم...خیلی...ببینین به کجا رسیدم ک حتی دلم نمیخواد بهش بگم دوسش دارم...
+ نوشته شده در ۱۳۹۱/۰۴/۰۴ ساعت ۵:۲۵ ب.ظ توسط حسين
|