بی خیال است

خیلی بیخیال

همان کسی که تمام خیال من است









دیگر تنها صدایی که در تنهایی هایم به گوش می رسد

صدای هق هق گریه هایم است

طاقت شنیدش را داری؟








نه دروغه

تو دستاتو به اون قرض ندادی

لعنتی اینا صاحب داره









تــو هم تلخ بودی

تلــــخ درست مثل قطره های فلج اطفالی

که در کودکی به خوردم می دانند

غافل از اینکه این بار تلخی تــــو دلم را فلــــج کرد









غمی نیست

من این دل‌تنگی‌ها را

به حساب تو می‌گذارم

ولی مگذار حساب‌مان خیلی زیاد شود









چه حق انتخاب قشنگی برایم گذاشتی: یا برو یا نمان

سر این دو راهی کدام را انتخاب کنم؟









به سلامتی همه کسایی که یه روزی یه حلقه ای رو خریدن برای تعهد
ولی حلقه شون موند و آدمش نموند








هیچکس با سگ‌های وحشی بازی نمی‌کند

 اما سگ‌های آرام را همه با لگد می‌زنند

 گویی اینها باید تاوان آن وحشی‌ها را هم بدهند










نگران نباش

حال دلم خوب است

آرام گوشه ای نشسته و رویاهایش را به خاک می سپارد