خیانتــــ یه خوبــے داره
اینکه بعدش طرفتو میشناســے
ای میشناســے
ای میشناســے
ای میشناســے
اون موقست که میفهمــے چــقدر ساده بودے




این روزها تلخ می گذرد ، دستم می لرزد از توصیفش !

همین بس که :

نفس کشیدنم در این مرگِ تدریجی، مثل خودکشی است ،با تیغِ کُند.





لااقـل

رد که مي شـوي

بي هـوا بگو : دوسـتت داشتم !!

و تا برگشـتم

لا به لاي ِ جمـعيّت

گُــــم شـده باش !!!





لـَعنـَـت بـﮧ کسایــے کـﮧ ...

آَבم بـآیـב یــﮧ "تـــُو" בاشتــﮧ بـاشـــﮧ

کـﮧ هـر وقـت اَز هـمــﮧ چــے פֿــستـِــﮧ פּَ نـا اُمیـב بـوב

بـهـش بــِگـــﮧ :

مـهـم اینـــﮧ ڪِـﮧ تــُو هـستـے

بیـخیـال ِ בُنـیـا . . .




پر از توام


به تهیدستی ام نگاه نکن


نگو هیچ نداری، ببین...


تو را دارم




چرا غمگینی ؟ : عاشق شدم
آیا عشق شیرین است ؟ : بله شیرین تر از زندگی
چرا تنهایی ؟ : ویژگی عاشق هاست
لذت تنهایی چیست ؟ : فکر به او و خاطرات او
چرا می روی ؟ : برای اینکه او رفت
دلت کجاست ؟ : پیش او
قلبت کجاست ؟ : او برده
پس حتما بی رحم بوده نه ؟ : نه اصلا
چرا ؟ : چون باز هم او را میپرستم . . .





"عاشق" که میشوی ،
همه چیز "بی علت" می شود ...
و تمام دنیا "علـت" میشود ،
تا "عـشق" را از تو بگیرد ..




ارزوی قشنگی است

داشتن رد پای تو کنار ردپای من

بر دشت سپید پوشیده از برف

اما هنوز نه برف اومده و نه تو...